زادروز شكفتنت مبارك
هفت سال گذشت... هفت بهار،هفت تابستان،هفت پاييز و هفت زمستان... روزاى خوب ، روزاى بد... خنده ، گريه... اميدوارى ، نگرانى... پيشرفت ، آهسته آهسته... چه روزهايى بود ، روز اول ،ديدن تو ، لمس تو ، به آغوش كشيدنت، چشمانت، انگشتاى كوچولوت ،لبخندت... چه حس زيبايىست حس مادر شدن،بزرگ شدن... مادر شدن ، عبوراز سخت ترین امتحان خداوند برای من بود.تواین مسیر گاهی ناشکری کردم وهر از گاه شکری گاهى نا اميد و بيشتر اميدوار... اميدوارم ،دلم روشنه،ميخوام كه دلم روشن باشه،به هر نشونه اى دل ميبندم منتظر خبراى خوبم ، اتفاقاى خوب،نميخوام لحظه اى نا اميد باشم ...
نویسنده :
مامان پارسا دردونه
13:14